باد و باغ و بارون و خونه ی ننه

ساخت وبلاگ

پارسال بود که چند روز اومدم خونه ی ننه موندم.

حس و حالی که اون موقع داشتم اینقدر خوب بود که قشنگی شو

هنوز یادمه.

این مدت هر بار خوزستان اومدم، به ننه سر زدم ولی اون

حال و هوا رو نداشت.

حالا امروز، باز از صبح اومدیم خونه ی ننه.

بابام توی باغ یه آلاچیق زده.

از سحر یه لحظه بارون بند نیومده.

بساط کباب کوبیده راه انداختیم و ناهار رو زیر آلاچیق

با صدای بارون خوردیم.

واقعا لذت بخش بود ​​​​​​

الانم نشستم توی باغ روی صندلی کنار منقل آتیش دارم با

تمام وجود از زیبایی طبیعت لذت می برم.

چه خوبه صدای بارون.

صدای باد که از لا به لای شاخه های درختا رد می شه.

شاخه ها که با وزش باد تکون می خورن.

صدای گنجیشکا، صدای آواز بلبل ها.

سرمای هوا و گرمای آتیش.

خدایا شکرت به خاطر این همه زیبایی

کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoonamoon بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 18:38