اون روز، امروز

ساخت وبلاگ

دوشنبه 15 خرداد 1391، روزی بود که من قلبم رو به کسی دادم.

بهم پیشنهاد ازدواج داده بود. گفته بودم باید بهش علاقه مند بشم تا بپذیرم و اون روز،

علاقه مند شدم. واسه خودمم هیجان انگیز و غیر منتظره بود.

اون روزا با خودم می گفتم مژگان بالاخره نوبت تو شد که عروس بشی.

آخه همه ی دوستام متاهل بودن.

خوشحال بودم. پر از شوق، پر از هیجان، پر از حس زندگی، پر از عشق.

آذرماه وعده ی وصال بود و من روزها رو خط می زدم تا اون زمان برسه.

گذشت...

خنده رو لبام خشک شد. غرورم له شد. شخصیتم خورد شد. دلم...

دلم تیکه تیکه نه، ریز ریز شد. اشک، درد، غم، جون کندن به معنای واقعی،

اینا شد سهمم.

خیانت، دروغ، نامردی، پس زده شدن، چیزایی بود که بهم رسید.

و من عروس نشدم. عمرم، سال های جوونیم، هدر شد.

حالا پنج سال از اون روز می گذره و امروز، دوشنبه 15 خرداد 1396 هست.

اون روز، دوشنبه 15 خرداد 1391، روز مرد هم بود. اون روز، با شکوفایی اون عشق،

سه مرد بودن که باید بهشون تبریک می گفتم. پدربزرگم، پدرم و عشقم.

امروز، دوشنبه 15 خرداد 1396، هیچ کدومشون رو ندارم.

کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoonamoon بازدید : 102 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 5:49