الان یه هفته س اصفهانم. شبا اکثرا با شکیب بیرونیم.
شب های اصفهان دیگه غمگین نیست.
ازش خواستم حتما سی و سه پل بریم. رفتیم.
یاد وقتی افتادم که زیر پل های های گریه می کردم و دلم نمی خواست از اصفهان برم.
ولی این شهر هم عاشق من بود. همونطور که من عاشقش بودم.
کلافه م...برچسب : نویسنده : khoonamoon بازدید : 135