روزای شلوغ

ساخت وبلاگ

بعد از اون ده روز بیکاری، دو هفته ی شلوغ داشتم. هفته ی آینده شلوغ تر هم می شه.

یکشنبه یه جلسه اهواز داریم که حتما باید شرکت کنم. کلاس پتینه هم از هفته ی دیگه

شروع می شه. روزای زوج کلاس پتینه باید برم، روزای فرد هم تدریس گیتار گرفتم.

گفتم گیتار. چند شب پیش، دیدم کامبیز یه کلیپ توی واتس اپ برام فرستاد.

دانلودش که کردم، دیدم سلطان قلب ها رو برام با گیتار زده و خونده و فیلم گرفته فرستاده.

چند بار هم گفته بیا بریم بیرون. نرفتم. قصدشم ندارم برم.

کلا نمی دونم فازم چیه. امشبم بی حسم.

ظهر شوهر همسایه رو به رویی مون فوت کرد. جیغ و داد و فریاد. خیلی ناراحت شدم.

امشب هم عروسی دو تا از همکارامه. ارشد محسوب می شن در واقع.

یکی از همونا که توی محل کار با هم آشنا شدن و به هم دل بستن.

هیچ کس هم اهمیت نداد که دختره متولد 65 هست و پسره 70.

اصلا هم معلوم نیست دختره بزرگتره.

یه سال عقد بودن و امشب عروسی شونه. خوشحالم براشون. خوشبخت باشن.

آدمایی که ذهنشون بازه و به حرف دیگران اهمیت نمی دن، حتما خوشبخت می شن.

کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : روزای,شلوغ, نویسنده : khoonamoon بازدید : 110 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:54