کلافه م

متن مرتبط با «جمعه» در سایت کلافه م نوشته شده است

جمعه و بی حوصلگی

  • این دفعه خوزستان رفتنم فقط ده روز طول کشید. شکیب گفت حوصله ش سر می ره تنهایی دیگه منم باهاش برگشتم اصفهان. در حالی که قرار بود بمونم. حالا امروز واسه خودش با دوستش رفت بیرون من توی خونهحوصله م سر رفته بود. وقتی نمی شه جمعه ها دوتایی بریم بیرون، اونم باید بمونه تو خونه.به خاطر بودن مادرش، قطعا نمی تونیم دوتایی بشینیم فیلم ببینیم یا چه می دونم بازی ای سرگرمی ای چیزی انجام بدیم. چون بدش میاد و می گه منو نادیده می گیرن. ولی باید اونم بشینه مث من تو خونه و حوصله ش سر بره!واسه چی تنهایی بی حوصله باشم؟ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جمعه و گردش

  • امروز به شوهر جان گفتم دلم می خواد برم میدون نقش جهان. گفت باشه. عصری با هم رفتیم.​ ​​​​​​حدود یه ساعتی اونجا بودیم. بعدشم گفتم دلم کباب ترکی می خواد. دیگه پیاده رفتیم سمتچهارباغ و اونجا کباب ترکی خوردیم.بعضی وقتا مث امروز، اصلا دلم نمی خواد با کسی بیرون بریم.شکیب صبح به خواهرش اینا گفته بود که عصری با هم بریم بیرون اونا هم گفتن باشه. من خوشم نیومد گفتم دوست دارم خودمون بریم. گفتم ما که در طول هفته فقط همین جمعه ها رو واسه تفریحبیرون می ریم دیگه هر بار نباید با خواهرت اینا باشیم. گفت حالا گفتم بهشون دفعه ی دیگه خودمون می ریم. که البته من شانس آوردم و اونا گفتن نمی تونن بیان.پسر خواهرشوهرم چند روز پیش رفته تهران مو کاشته. یه مقدار جلو موهاش کم پشت شده بود. دیگه حالش یه ذره نامساعد بود به خاطر قرصایی که بهش دادن. خلاصه اینکه دوتایی رفتیم. خرید هم کردم. خوش گذشت. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها